گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 51
شماره 61 - بهمن و اسفند 1384








عشق مقدس، کینه مقدس
به ساحت مقدس حضرات معصومین(ع) و مأخذ بینظیري « جامعترین و عالمانهترین خطاب شیعه » به عنوان « زیارت جامعه » اگر
است. به حقیقت، ادب مسلمانی « مرامنامۀ شیعه بودن » براي دستیافتن به درجات عالی از معرفت دربارة ایشان باشد، زیارت عاشورا
،« صراط مستقیم » به تمامی در فرازهاي رفیع این زیارت جلوهگر است. به عبارت دیگر، راز دور شدن از « سنت شیعگی » و
کاهلی و » و « افراط و تفریط » را مینماید و نتیجۀ محتوم « شبهه و تردید » جاماندگی از کاروان اهل حق و فروغلتیدن در دریاي
ي که چون دو بال « عشق و کین مقدس » و حقیقت « راز نهفته » . در سیر و سلوك نادرست در عرصۀ تاریخ را اعلام میدارد « شتاب
گشوده، آدمی را از میان گنداب خودبینی، مرداب فلکزدگی و آفات هواجس و رزایل به عالیترین مراتب پاکی و نورانیت
برمیکشد، صفا میبخشد و خالص میسازد تا در جمع صالحان و صدیقان شاهد عالیترین جلوات کمالی حضرت خداوندي و
و تمنیات غریزي « خشم و شهوت » واجد بلندترین مراتب معرفت کمال شود. وه که رهزنان عقل و دین، فرزندان آدمی را در تلاطم
فرش » را نیابد. در حالیکه جملۀ صعودکنندگان از « کینۀ مقدس » و « عشق مقدس » چنان گرفتار ساختند که مجال تجربۀ مراتب
شدند و کاهلان و واماندگان « عشق و کین » در زمرة اهل معرفت، محل ظهور و تجلی این « عرش الرحمان » به ساحت پاك « الشیطان
باتلاق شبهه و شهوت، بینصیب از این پرکشیدن، چون نردبانی مددرسان خصم در غلبه بر شهر امن دوستی و حلقۀ محرمان
در خود و با « یاران حسین و کربلائیان » ، در هیأت کلمات و عبارات است چنانکه « عشق و کین مقدس » ظهور این « زیارت عاشورا »
را متجلی ساختند تا دریافته شود: زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت هر که شد کشتۀ او نیک « عشق و کین » خود تمامیت این
تا این آیت ظهور عینی « مرامنامۀ شیعه بودن » ، سرانجام افتاد زیارت عاشورا، زیارت حسین(ع) است که در ظهري داغ ظهور کرد
بیابد که: ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون. 1 تا از آن پس، هر کس در دل هواي شیعه بودن کند
و زیارت حسین(ع) را مقصد، از گذرگاه آن بگذرد، متذکرش شود، حسینی شود و در جمع مردانی مرد از قبیلۀ ایمان بماند که
را برکشیدند در ظهر داغ و تفتیدة عاشورا. عاشورایی شدن با اعلام صادقانۀ عشق آغاز شد، نه به خود، که « زیارت مقدس » بنیاد این
« عشق و خون » با خون در هم آمیخت: السّلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره. همۀ « عشق » به حسین(ع): السّلام علیک یا أباعبدالله. همۀ
در ناله و حزن و اندوهی جاودان آمیخته شد: یا أباعبدالله! لقد عظمت الرّزیّه! چه دردناك و جانگداز است اي حسین، مصیبتی که
به لعنتی از ژرفاي جان که در عمق سینۀ بارزترین مصادیق ظلم ،« تیري پرتابی » به « عشق و خون و حزن » بر تو رفت؛ و همۀ
مینشست. فلعن الله امّۀً أسّست أساس الظّلم و الجورعلیکم أهل البیت. پس لعنت باد بر آنانکه اساس ظلم بر شما، پاكترین و
برگزیدهترین آفریدة خداوند را استوار ساختند. پس لعنت بر آنانکه با خارج ساختن حقّ مسلّم از جایگاه حق خود، بنیاد جور و
به پرواز در آمد تا فارق میان ظالم و مظلوم، حق و « تبرّي جستن » ناروا را برکشیدند. از اینجا، از چلۀ کمان عشق و خون و اندوه، تیر
صفحه 6 از 47
باطل، و خیمه و خرگاه عاشوراییان و یزیدیان باشد. برئت إلی الله و الیکم منهم و من أشیاعهم و أتباعهم و أولیائهم. بیزاري میجویم
و تمامیت این بیزاري و نفرت را به خداي عرضه میکنم و به شما، اي حسین! بیزاري از همۀ آنانی که همراه و تابع و یاري رسان و
دوستدار ظلم و جور بر حسین(ع) و خاندان او شدند. بیزاري میجویم از امروز تا فردا، تا الی الابد و تمامی هستی خود را مصروف
میکنم. و با بلندترین بانگی که تا کنون گوشی طاقت شنیدنش را داشته، اعلامش میکنم تا « بیزاري » حراست و آبیاري این نهال
را بشنوند. و بدانند نه در خلوت، نه با نجوا، که با بلندترین بانگ علیه بارزترین مصادیق از ظلم فریاد « تبري و بیزاري » جملگی این
برداشتهام تا رسم شیعه بودن بماند. لعن الله آل زیاد و آل مروان و بنیامیّه... و جملۀ آنان که آشکار و نهان یاري رسانشان شدند.
عاشوراییان، چونان دعوي کاهلان و لاف سخنشان عاري از جوانمردي نیست. از بلنداي معرفت و « بیزاري جستن » گستره و ژرفاي
آگاهی و از قلۀ تنومندي و ایستادگی جملۀ خلق عالم را مخاطب خویش میسازند تا جاي هیچ تردیدي، شکی، لرزش دستی را
از میانۀ « تمنایی مقدس » . سر بر میآورد « تمناي مقدس » است که « تبري جستن » براي سهلگیري و تسامح نماند. تنها واسپس این
« تمنا » پا در طریق عاشوراییان میگذارد، مجالی براي هیچ « بی عشق و کین » تا دانسته شود: آنرا که « ین مقدس » و « عشق مقدس »
جايگیر در خیمۀ حسین است، و بس. فأسئل الله « خلوتیان انس » و « محرمان راز » از آن « تمناي مقدس » نیست. تا دریافته شود که
مرا « عشق و این کین مقدس » الّذي أکرم مقامک و أکرمنی بک أن یرزقنی طلب ثارك مع إمامٍ منصورٍ من أهل بیت محمّدٍ. این
مجاز میدارد و رخصت میدهد تا از ژرفاي جان تقاضا کنم، و بخواهم از او که حسین(ع) را به نیکوترین صورت گرامی داشت.
از اهل بیت محمد ، علی، فاطمه حسن و حسین(ع). « امام منصور » را روزیم کند. با آن « طالبان خون حسین » بخواهم تا بودن در جمع
این تقاضا، حصاري میشود تا محرم این حرم در امنیتی تمام بدان تقرب جوید، مستحکم بماند و در مقامی محمود پذیرفتۀ ساحت
را مقدس میشناسم، چه به « عشق » را در ظهري داغ متجلی ساخت. این « تمامیت تبري جستن » و « تمامیت عشق » مردي شود که
را مقدس میخوانم، چه تمامی اعتبار، « کینه » عالیترین مرتبه محبت در رفیعترین درجات کمال در عرصۀ هستی میانجامد. این
میسازد تا از کمان جان به سوي بارزترین مصداق ظلم پرتاب شود. بی این تولی « تیري پرتابی » دارایی و جان و مال را مبدل به
صراط » جستن آشکار و تبري جستن آشکار و مهیا، هیچ تمنایی برآورده نمیشود و هیچ محرمیتی حاصل نمیآید. از آن روي که
میگذرد. چه زیباست این کلام حسین(ع) « عشق و کین » که عین و حقیقت رستگاري و نیک بختی است تنها از میانۀ این « مستقیم
که در خطبه خویش در منی فرمود: ... امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به اسلام است همراه با ردّ مظالم ومخالفت با ظالم ...
شما در این راه نه مالی خرج کردید، و نه جانی را براي خدا که آنرا آفریده به مخاطره انداختید، و نه براي رضاي خدا با عشیرهاي
در افتادید، آیاشما به درگاه خدا بهشت و همنشینی پیامبران و امان ازعذاب او را آرزو دارید؟ 2 چهارم محرم الحرام سردبیر
. 2. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ترجمۀ علی مؤیدي، ص 308 . پینوشتها: 1.سورة آلعمران( 3)، آیۀ 169
سازمان وکالت
گفتگو با دکتر محمدرضا جباري اشاره: حجتالاسلام محمدرضا جباري داراي تحصیلات حوزوي (در حد خارج) و دانشگاهی
(دکتراي علوم قرآن و حدیث) و عضو هیئت علمی مؤسسۀ آموزشی پژوهشی حضرت امام خمینی(ره) میباشد. از ایشان آثار
متعددي تا کنون به چاپ رسیده است که از آن جمله میتوان به کتاب ارزشمند سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع) (در
انتخاب شد. از دیگر آثار « کتاب سال حوزه » و نیز « کتاب سال ولایت » دو جلد) اشاره کرد که در سال 1383 به عنوان آثار برگزیدة
مهدوي این مؤلف محترم میتوان به کتاب تاریخ عصر غیبت (که به همراه سه تن از دوستانشان به رشتۀ تحریر درآمده است.) و نیز
که رتبۀ اول مطبوعات علوم اساسی را در سال 1382 احراز نمود « نقش و جایگاه توقیعات در عصر غیبت صغري » : مقالاتی نظیر
اشاره کرد ?. با توجه به اهمیت موضوع سازمان وکالت و ضرورت آشنایی خوانندگان موعود با آن براي انجام گفتوگویی
صفحه 7 از 47
صمیمانه به خدمتشان رفتیم، که توجه شما را به آن جلب میکنیم ?. ابتدا لازم میدانم تشکر کنم از تشریففرمایی شما و توجهی
ناظر بر تشکیلاتی است که در نیمۀ دوم عصر ظهور ائمه(ع) توسط « سازمان وکالت » که به بحث سازمان وکالت فرمودید. عنوان
حضرت امام صادق(ع) پایهگذاري شد. تا آنجایی که منابع کهن به خصوص کتاب الغیۀ شیخ طوسی گزارش میکنند، از زمان
و نمایندة ائمه(ع) با اهداف خاصی انتخاب و راهی مناطق مختلف شیعهنشین میشدند. هر « وکیل » امام صادق(ع) افرادي به عنوان
چند این جریان درعصر امام صادق(ع) به شکل محدودي پایهریزي شد و طبیعت هر جریان کلان هم به همین صورت است که ابتدا
به صورت محدود شروع میشود و با پیدایش زمینهها کمکم رشد میکند. مرحوم شیخ طوسی حدود 5 یا 6 فرد را به عنوان وکلا و
نواب امام صادق(ع) نام میبرد که احتمالاً تمامی وکلا نیستند. در زمان امامان معصوم(ع) قبل از امام صادق(ع) گرچه
مأموریتهاي محدودي به بعضی از شیعیان واگذار میشده یا در دوره خلافت ائمه(ع) کسانی به عنوان والی به مناطقی فرستاده
میشدند، ولی جریانی به این شکل که افرادي را با نام وکیل بفرستند وجود ندارد. ما نام این مجموعه را سازمان وکالت گذاشتیم.
به دلیل اینکه وکلاي امامان معصوم(ع) از زمان امام صادق(ع) یک مجموعۀ متشکل بودند و با یکدیگر ارتباط داشتند و با رهبر
نام برده « وکلاي ارشد » سازمان که ائمه(ع) هستند نیز ارتباط داشتند و در ردههاي میانی مسئولینی داشتند که از آنها به عنوان
میشود که ایشان معاونان ائمه(ع) در رهبري سازمان بودهاند. نمونههایی هم براي این مورد وجود دارد که در کتاب به آنها اشاره
« مفضلبنعمر » شده است؛ مثلاً شخصی خدمت امام میرسد تا اموالی را به ایشان تحویل دهد و امام نمیپذیرد و میفرماید به
تحویل شود و او را واسطه قرار میدهد و هر چه به زمان غیبت صغري نزدیک میشویم این مورد بیشتر نمود پیدا میکند. مانند
که در رأس این سازمان قرار میگیرد و امام او را واسطۀ خود و این سازمان قرار میدهد. این سازمان داراي « عثمانبن سعید عمري »
برنامه بوده است و حدود قلمرو، وظایف و مسئولیتهاي مشخصی داشتهاند. حتی گاهی بعضی از وکلا در قلمرو وکیل دیگر
دخالت میکردهاند و امام ایشان را از این کار باز میداشتهاند. براي مثال، امام نامهاي به دو نفر از وکلاي خود که یکی از ایشان
بوده است مینویسد و ایشان را از دخالت در محدوده یکدیگر باز میدارد و از نامۀ ایشان اینطور استنباط میشود « ایوببننوح »
که هر کدام از شما اگر به آنچه که وظیفۀ شماست عمل کند هم براي حفظ خودتان بهتر است و هم براي حفظ ما و مجموعۀ شیعه.
یا اگر وکیل امام در منطقهاي از دنیا میرفت براي او جایگزین تعیین میشد. نامههایی هم در همین زمینه وجود دارد که امام براي
مردم و رهبران منطقهاي نوشته است و میفرماید فلان شخص که نمایندة من بود از دنیا رفت و شخص دیگري را به جاي او
گماردهام که اعزام خواهد شد. به این ترتیب، با توجه به ویژگیهایی که براي سازمان برمیشمرند و نیز شرایط آن زمان میتوانیم
را بر این مجموعه بگذاریم. اگر کسی سیرة ائمه اطهار(ع) را صرف نظر از کاري که در قالب سازمان وکلا انجام « سازمان » عنوان
میدادهاند مطالعه کند به این نگرش میرسد که فعالیت ائمه(ع) به کارهاي فرهنگی خلاصه میشود و در مسائل سیاسی تقیه
میکردهاند و نعوذبالله حتی منفعل عمل میکردهاند. اما وقتی با چنین سازمان بزرگی مواجه میشویم که با وجود محدودیتهاي
بسیاري که در طول تاریخ وجود داشته است و شواهد زیادي که از بین رفته است، از عصر امام صادق(ع) تا غیبت صغري حدود
نود نام در تاریخ وجود دارد که با دلایل و شواهد تاریخی میتوان نتیجه گرفت از وکلاي ائمه(ع) هستند ?. دلیل ایجاد و راهاندازي
سازمان وکالت از سوي ائمه معصومین(ع) چه بوده است ?؟ دوري مناطق شیعهنشین از ائمه(ع) و گسترش این مناطق دلیل عمدة
راهاندازي این سازمان بوده است، هرچند ائمه(ع) به وسیلۀ راهاندازي این سازمان و عادت دادن مردم به ارتباط غیرمستقیم با امام،
آرام آرام شیعیان را آمادة عصر غیبت کردهاند و به همین جهت هر چه ما به عصر غیبت صغري نزدیکتر میشویم مشاهده میکنیم
ارتباط مستقیم ائمه با مردم کمتر میشود ?. ساختار تشکیلاتی و نحوة عملکرد وکلا در این سازمان به چه صورت بوده است?؟
و در « رهبر سازمان » براي این سازمان یک شکل هرمی میتوان تصور کرد که در رأس این هرم امام معصوم(ع) به عنوان
تعبیر شده است و در « باب » قسمتهاي میانی هرم وکلاي ارشد قرار دارند که نقشهاي برجستهاي دارند و گاهی از ایشان به عنوان
صفحه 8 از 47
منابع تحلیلی ما کمتر به بحث باب توجه شده که شاید یکی از علتهاي آن سوءاستفادههایی است که از این مسئله شد. در این
کتاب به این مسئله عنایت خاصی شده است؛ چون بعضی از این افراد وکلاي ائمه(ع) نیز بودند و به عبارت دیگر در برخی از
برههها مانند غیبت صغري، بابهاي حضرت حجت(ع) رهبري سازمان را به عهده داشتند. در قسمتهاي پایینی نیز وکلاي معمولی
ائمه(ع) یا وکلاي ساکن در مناطق مختلف شیعهنشین قرار دارند ?. چه اصول و ضوابطی بر رفتار اعضاي این سازمان حاکم است؟
و نهانکاري بوده است. حتی گاهی اگر « تقیه » ?اصولی بر عملکرد این سازمان حاکم است که از جمله مهمترین این اصول، اصل
بعضی از وکلا خلاف این اصل عمل میکردهاند مورد عتاب قرار میگرفتهاند. از جمله این موارد در عصر حضرت امام
عسکري(ع) است که ایشان مأموریتی به یکی از وکلا میدهد، و او خلاف تقیه عمل میکند و مورد مؤاخذة امام قرار میگیرد.
یکی دیگر از مسائل این سازمان بهرهگیري از ابزارهاي ارتباطی مناسب است چون یکی از مهمترین نقشهاي این سازمان نقش
ارتباطی آن بوده است. یکی از مهمترین راههاي ارتباطی، نامه و مکاتبه با امام معصوم(ع) بوده است. ارتباط حضوري هم بوده
است؛ که غالباً خود وکلا با امام ملاقات میکردند. گاهی هم ارتباط به وسیلۀ پیک صورت میگرفته است البته در موارد نادري هم
ارتباط به روش خرق عادت گزارش شده است. انتخاب عضو براي این سازمان صرفاً توسط خود امام معصوم(ع) صورت میگرفته
است و این موضوع دقت ائمه(ع) و حساسیت این مطلب است و امام این انتخاب را اعلام میکرد یعنی نامهاي به افراد شاخص و
شناخته شده در آن منطقه میفرستاد و این مسئله را مطرح میفرمود. نکتۀ دیگر نظارت امام بر رفتار وکلا و همچنین رفتار شیعیان با
با نمایندة حضرت امام حسن(ع) - ابراهیم بن عبده - بدرفتاري میشود و آن حضرت نامۀ « نیشابور » وکلاست. براي مثال در
عتابآمیزي به عموم شیعیان نیشابور مینویسد؛ و یا گاهی لازم بوده است وکلا از خطر مصون بمانند. نمونۀ جالبی درعصرغیبت
صغري وجود دارد که دستگاه حکومت عباسی تصمیم میگیرد وکلاي حضرت مهدي(ع) را شناسایی کند و عدهاي جاسوس را
نزد کسانی که احتمال میدادند از وکلا هستند میفرستند که توقیعی از طرف امام به وکلا صادر می شود که یکی از این وکلا
است که وکیل برجستهاي در این زمان است و محضر نائب اول و دوم را نیز درك کرده است و « احمدبنمحمدبنجعفرفغانقمی »
دستور داده میشود از این به بعد از دریافت وجوه شرعی و ارتباط به عنوان وکیل خودداري کنند و یکی از این جاسوسها به
ملاقات احمدبن جعفر میرود و میگوید من یک سري وجوه شرعی دارم که میخواهم به امام تقدیم کنید و ایشان این فرد را رد
میکند. بعد از مدتی هم که رفع خطر میشود مجدداً از طرف امام دستور میرسد که به کار خود ادامه دهید. نظارت دقیق ائمه(ع)
باعث شد کسانی که میخواستند به گونهاي به این سازمان ضربه بزنند نتوانند کاري از پیش ببرند. متأسفانه با توجه به بررسیهاي
انجام شده تعداد 14 نفر هم وجود داشتند که سابقۀ وکالت دارند ولی به خاطر طبع ذلتپذیر بشریشان منحرف شدند و به فساد
گراییدند و به مجرد اینکه اینها راهشان را عوض کردند مقابلۀ امام نیز شدیدتر شد، نمونهاش وکیل امام هادي(ع) به نام
است که وقتی این فرد منحرف میشود، شروع به اختلاس اموال سازمان وکالت میکند و امام(ع) به « فارسبنحاتمبنماهویۀقزوینی »
طور محدود به بعضی از شیعیان خبر میدهد و آنها را بر حذر میدارد و همینطور این انحراف که صرفاً مالی هم نبوده و از جهت
برخورد میکند، « علیبنجعفر » گفتار و اعتقاد هم بوده است بیشتر میشود تا جایی که با یکی از وکلاي راستین حضرت به نام
امام نیز به مقابلۀ خود شدت میبخشد و توقیع عمومی صادر میکند و شیعیان را از ارتباط با این فرد برحذر میدارد و وقتی این فرد
به راه خود اصرار میورزد، امام حکم قتل او را صادر میکند که از نمونههاي معدود تاریخی است که امام حکم قتل یکی ازشیعیان
اجرا میشود و امام وعدة بهشت را به جنید میدهند و معروف به « جنید » را که منحرف میشود صادر میکند. و این حکم توسط
میشود. کار دیگري که ائمه(ع) در این تشکیلات به عنوان رهبر سازمان انجام میدادند برخورد با مدعیان « جنید قاتل فارس »
که وکیل بود و ادعاي بابیت کرد حدود 15 نفر دیگر هستند که ادعاي بابیت براي « شلمقانی » دروغین وکالت یا بابیت است. به جز
امام کردهاند که اکثراً درعصر غیبت صغري است، و ائمه(ع) کذب ادعاي این افراد را به جامعۀ شیعه اعلام کردهاند و حتی دستور به
صفحه 9 از 47
لعن این افراد دادهاند ?. نحوة پراکندگی وکلا در شهرهاي مختلف به چه صورت بوده است آیا امام در هر شهري وکیلی داشتهاند
است که شامل « ناحیۀ جزیرةالعرب » و یا این تقسیم به صورت منطقهاي بوده است ?؟ حدود چهار ناحیۀ کلی وجود دارد که یکی
که شامل 7 شهر کوفه، بغداد، سامرا، مدائن و نواحی اطراف آن و منطقۀ « ناحیۀ عراق » مکه، مدینه، یمن و بحرین میشود و دیگري
که بسیار متنوع است؛ مهمترین « ناحیۀ ایران » یعنی مصر و مغرب و « ناحیۀ شمال آفریقا » واسط و بصره و منطقۀ نصیبین و موصل و
مناطق آن عبارتند از: منطقۀ قم، آبه و ري، قزوین، همدان، دینهور و قرمیسین که نام دو منطقه در نزدیکی کرمانشاه است
آذربایجان، اهواز و بالاخره خراسان و ماوراءالنهر که شامل مناطق بیهق (سبزوار)، نیشابور، مرو، بلخ، کابل، سمرقند، کش و بخارا
میشود. به نظر میرسد تقسیم وکلا براي حضور در مناطق مختلف، به اعتبار محدودة جغرافیایی است که در آن زمان وجود دارد.
اگر به گستردگی حضور وکلا در این مناطق توجه کنیم بیانگر نقش مهم این سازمان و چگونگی رهبري جامعه توسط ائمه(ع)
است ?. آیا تنها وظیفهاي که بر عهدة وکلا بوده ارتباط با امام است و یا فعالیت دیگري هم داشتهاند ?؟ الزاماً وکلاي ائمه(ع) از
میان اصحاب عالم ائمه برگزیده نمیشدند چون افرادي از اصحاب ائمه وجود دارند که بسیار عالم بودهاند ولی نامشان به عنوان
است ولی نام او به « زرارةبناعین » وکیل ذکر نشده است. به عنوان نمونه در عصر امام صادق(ع) شاید یکی از برجستهترین اصحاب
عنوان وکیل ذکر نشده است. در آن زمان هم مثل امروزه وکالت یک حالت اجرایی داشته نه عملی. وکیل ایجاد کنندة خط
که وکیل « مفضلبنعمر » ارتباطی (شیعیان) با امام بوده است. البته منافاتی ندارد که فردي وکیل امام باشد؛ و عالم هم باشد مانند
که حتی امام بعضی از شیعیان را به ایشان ارجاع « یونسبنعبدالرحمن » امام جعفر صادق(ع) و امام موسی کاظم(ع) بوده است، یا
که وکیل زمان امام جعفر صادق(ع) تا امام جواد(ع) میباشد. « عبدالرحمنبن حجاج » میداد تا مسائل خود را از ایشان بپرسند و یا
وقتی او به « حسینبن روح نوبختی » اما در وکالت، امام به دنبال توانایی اجرایی و قدرت مخفیکاري افراد است. براي مثال در مورد
واسطۀ نائب دوم به عنوان نائب حضرت انتخاب میشود، مردم به یکی از رجال برجستۀ شیعه در آن عصر میگوید با توجه به
جایگاه علمیتان چرا شما انتخاب نشدید و ایشان میفرماید؛ آنها خودشان بهتر میدانند چه کسی را انتخاب کنند و میگوید اگر
امام عصر زیر عباي حسینبن روح پنهان شده باشد و او را با قیچی تکهتکه کنند عباي خود را کنار نمیزند که ایشان را نشان
بدهد، ولی معلوم نیست من چنین توانایی داشته باشم و این مطلب نشان میدهد که یکی از مهمترین ویژگیها قدرت پنهانکاري
است. قدرت برقرار کردن ارتباط با مردم یکی دیگر از ویژگیهاي وکلاست. با توجه به مقدمهاي که عرض شد نباید انتظار داشته
باشیم وکلا در مناطق شیعهنشین نقش علمی ایفا کرده باشند بلکه ایشان بیشتر نقش اجرایی داشتهاند، البته احتمال دارد جواب
سؤالاتی را که میدانستهاند پاسخ دهند و نقش ارتباطی داشتهاند؛ به این صورت که سؤالات را به صورت مکتوب یا شفاهی به امام
میدادهاند و جواب را باز میگرداندهاند. یا وجوهات شرعی را دریافت میکردهاند و پاسخ امام را به مردم میرساندهاند ?. لطفاً در
مورد نقش نمایندگان امام(ع) در امور مالی توضیح بفرمایید ?. یکی از مهمترین نقشهاي وکلا نقش مالی آنهاست. این نقش
آنقدر مهم است که بعضی تنها وظیفۀ سازمان وکالت را این نقش دانستهاند. چون در این زمان شیعه باید واجبات مالی خود را ادا
میکرده است؛ زکات، خمس، نذورات و صدقات باید تحت یک سازماندهی جمعآوري میشده است تا در مسیر خود مصرف
شود. یکی از بزرگان میفرمودند حضرت امام صادق(ع) یک مؤسسه خیریه تشکیل داده بودند و مسئولش یکی از وکلا به نام
مفضلبنعمر بود و امام به او فرموده بود هر جا بین شیعیان اختلافی وجود داشت که با این مال میتوان آن را حل کرد، با این اموال
بوده و « ابوحنیفه صاحبالحاجنون » آن مسئله را حل کن و نگذار آنها به حکام مراجعه کنند. براي نمونه دو نفر از شیعیان که یکی
دیگر داماد او که با هم اختلاف مالی پیدا میکنند و فضلبن عمر چند صد دینار میدهد و این اختلاف را برطرف میکند. مصارف
دیگري مانند تأمین مساکین و تأمین سازمان وکالت مثلًا ائمه به بعضی از وکلاي خود مستمري پرداخت میکردهاند. یکی دیگر از
است و از دیگر مصارف این وجوهات بر ضد حکومت عباسی بوده است؛ رهبري شیعه براي « موقوفات » مسائل رسیدگی به امور
صفحه 10 از 47
تأمین عزت شیعه و اینکه شیعه مجبور نشود براي تأمین نیازهاي مالی خود خدمت به حکام جور عباسی کند این اموال را به کار
میگرفتهاند. براي تأیید این مسئله میتوان مخالفت حکام عباسی را به ائمه اطهار در مورد جمعآوري این اموال شاهد گرفت، چون
اگر جمع اموال شیعه توسط امامان به وسیلۀ وکلا ضربهاي به خلفاي عباسی نبود نباید اینقدر حساسیت نسبت به این مطلب نشان
میدادند. در حالیکه در مواردي حاکمان به امامان اعتراض میکردهاند؛ مثلاً در یک مورد هارون به امام کاظم(ع) اعتراض
میکند. اصولًا جمع این اموال و قدرتمند شدن ائمه از نظر مالی ضربۀ بزرگی به حاکمان بوده است. آنها میخواستند ائمه همیشه از
نظر مالی در تنگنا باشند و این سیاست بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و غصب فدك شروع شد. مثلًا خود هارون سعی میکند امام
کاظم(ع از نظر مالی در تنگنا باشند و نقش مالی به نقش سیاسی امام منجر میشود. نقش ارتباطی یکی دیگر از نقشهاي مهم است
که در قالب مکتوبات و توقیعات انجام میگرفته است. به خصوص در عصر غیبت صغري که نامههایی به صورت توقیعات میآمده
است، البته ارتباط حضوري هم بوده است ?. آیا این وکلا غیر از نمایندگی ائمه(ع) در امور مالی نیز نقشی داشتهاند ?؟ نقش علمی
و ارشادي هم بسیار مهم است هرچند نقش اصلی ایشان علمی نیست و ارتباطی است. نمونههایی وجود دارد که وکلاي امامان،
شیعیان را در امر امامت راهنمایی کردهاند. مثلاً در مورد امام جواد(ع) که وکلا، شیعیان را در بغداد به امامت امام جواد(ع)
راهنمایی میکنند. 80 نفر شیعه در خانۀ عبدالرحمنبن حجاج جمع میشوند براي تصمیمگیري راجع به پذیرش امام جواد(ع) چون
ایشان طفل بودند و براي شیعه پذیرفتن این مسئله دشوار بود. نمونههاي دیگري هم وجود دارد به خصوص در عصر غیبت صغري.
گرچه شاید در نظر اوّل نقش سیاسی وکلا به چشم نیاید چون قیام نکردهاند و... ولی اگر ایشان داراي نقش سیاسی نبودند و
علیبن جعفر » ، ضربهاي به حکومت وارد نمیکردند چرا حکومت آنقدر نسبت به وجود وکلا حساس بود. براي نمونه متوکل
را که وکیل امام هادي(ع) بود، دستگیر میکند و وقتی وزیر متوکل میخواهد واسطه شود تا او را آزاد کنند، متوکل حاضر « همانی
نمیشود او را آزاد کند و دلیل خود را بحث وکالت این شخص بیان میکند. یا در عصر غیبت صغري اگر این سازمان صرفاً جنبه
مالی داشت چرا باید حکومت درصدد شناسایی وکلا برآید. وکلا در حقیقت نقش یک سپر دفاعی را براي شیعیان و امامان
معصوم(ع) داشتهاند چون اگر وکلا نبودند شیعیان باید مستقیماً مراجعه به امامان معصوم کنند و این موضوع باعث میشد هم امام به
زحمت بیفتند هم شیعیان امام. هرچه به غیبت نزدیک میشویم نقش تمهیدي براي ورود شیعه به عصر غیبت بیشتر میشود و نقش
اجتماعی و نقش مبارزاتی بر ضد مدعیان دروغین بابیت و وکلا از طریق نامههایی که از طرف ائمه به ایشان میرسید این مدعیان
دروغین را به شیعه معرفی میکردند و نقشۀ آنها را برملا میساختند ?. نقش سازمان وکالت در حفظ و بقاي شیعه تا چه اندازه
است ?؟ با توضیحاتی که عرض شد روشن میشود که در عصر حضور ائمه(ع) و عصر غیبت وجود سازمان وکالت اجتنابناپذیر
است، به خصوص در دورههایی که ارتباط ائمه با مردم محدود بوده است. شیعه در حقیقت مدیون تلاش نسلهاي قبل خود و تمام
نسلها مدیون تلاشهایی است که درعصر ائمه(ع) صورت گرفته است. اگر در عصر غیبت صغري سازمان وکالت نبود، شیعه متحیر
و سرگردان میشد و شیعه در این زمان به دنبال وسیلهاي براي ارتباط با امام است. بنابراین در بعضی از مناطق شیعهنشین ایران مانند
را به بغداد میفرستند تا نائب حضرت را شناسایی کند چون تنها وسیلۀ ارتباطی شیعه « ابوالعباس » شیعیان فردي به نام « دینهور » منطقه
با امام همین سازمان وکالت است و وقتی ما فعالیتهاي این سازمان را براي حفظ دستاوردهاي شیعه و امید درونی شیعه مشاهده
میکنیم نقش این سازمان را و اهمیت آن را درمییابیم. در یک کلام میتوان گفت اگر سازمان وکالت نبود شیعه نبود به خصوص
با توجه به دورة غیبت صغري که باعث شد شیعیان با آمادگی وارد عصر غیبت کبري شوند. گاهی بعضی از نواب وسیلۀ پالایش
روایات و احادیث میشدند. براي نمونه حسینبن روح نوبختی نائب سوم حضرت حجت(ع) کتاب حدیثی را که از نظر اعتبار
مشکوك بوده است را براي علماي قم میفرستد تا آنها این کتاب را بررسی کنند و ایشان بعد از بررسی گزارش میدهند که غیر از
یک حدیث سایر احادیث این کتاب صحیح است ?. از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید متشکریم.
صفحه 11 از 47
بلواي یهود
بلواي یهود گفتوگو با مارك وبر اشاره: نژادپرستی یهودي و حاکمیت آن بر کشورهاي غربی به خصوص آمریکا باعث شده
محقق برجسته تاریخ آمریکا و « زاندل » است که قوانین نیز در حمایت از یهودیان و مقابله با مخالفین آنان تنظیم شود. پروفسور
آلمان که تابعیت آلمانی - آمریکایی دارد از جمله کسانی است که صرفاً به علت تحقیقات روشنگرانهاش (که دروغهاي یهودیان
را برملا میساخت) به زندان افتاده است. متن حاضر مصاحبهاي با یکی از یاران و محققان همراه او در مورد سرنوشت زاندل است.
?مسائل متعددي وجود دارد که مایلم درباره آن با شما گفتوگویی داشته باشم. دربارة سخنرانی و نشستهاي اخیر شما در
نیویورك، اعتراضهاي آتیتان علیه نژادپرستی یهودي و... . در آغاز اجازه بدهید دیدگاه شما را درباره آخرین تحولات در مورد
جویا شویم: هنرمند و نویسنده آمریکایی - آلمانی که چندین دهه به خاطر نظراتش در مورد تاریخ آلمان، « ارنست زاندل » مسئله
تهدیدي براي » نقش یهود و تاریخ جنگ جهانی دوم مورد آزار و اذیت قرار گرفت ?. درست است. او دو سال بود که به عنوان
در حبس انفرادي به سر میبرد، اما همان گونه که مهمترین روزنامه کانادا اعلام کرد، این تنها یک بهانه بود. پس از « امنیت ملی
توقیف » . شناخته شد، به آلمان تبعید شد و تاکنون نیز تحت توقیف براي بازجویی قرار دارد « تهدیدي براي امنیت ملی » این که او
رویهاي معمول در آلمان است که به جاي زندان از آن استفاده میشود و شرایط آن نسبت به زندانهاي کانادا بهتر « براي بازجویی
است. چند روز پیش، او بالاخره متهم شد. من مدتی از وقت خود را صرف به دست آوردن مدارك مربوط به اتهامات او نمودم.
تنها چیزي که به من گفته شد این بود که اتهام او ماده 130 قانون جزایی آلمان است که انکار یهودسوزي در جنگ جهانی دوم را
جرم میشمارد ?. معنی تهییج افکار عمومی چیست؟ آیا منظور هیجانزده کردن مردم با فاش « تهییج افکار عمومی » به عنوان
حقیقت ندارد ?؟ حتی گفتن واقعیات یهوديسوزي نیز که « یهوديسوزي » ساختن این حقیقت است که برخی از داستانها در مورد
محسوب میشود. من نمیدانم روي این نکته تأکید کنم که این کار زیر پا گذاشتن « تهییج » با نسخه رسمی آن در تعارض باشد
است که جهان غرب، ایالات متحده و حتی آلمان ادعا دارند که آن را رعایت میکنند. داستان « آزادي بیان » مفتضحانه اصل
یهودسوزي تنها فصل از تاریخ رسمی است که انکار آن جرم محسوب میشود. ارنست زاندل به خاطر مبارزات قانونی گستردهاي
که در دهه 1980 در کانادا صورت داد، یک چهره شناخته شده بینالمللی است. در حقیقت، او در سالهاي اخیر - قبل از دستگیري
- در سکوت و آرامش در آمریکا زندگی میکرد و دست از مبارزات خود در کانادا برداشته بود، اما او برخلاف میل باطنی
سخنگوي یهودي کنگره کانادا گفت که او از این ،« لن رادنر .?» خویش، یک بار دیگر در معرض توجهات بینالمللی قرار گرفت
که دادستانان آلمانی ارنست زاندل را متهم نموده و در تلاشند تا داستان موفقی را براي بیاعتبار ساختن کامل ارنست زاندل
صورت دهند، بسیار خشنود است ?. بسیار خوب؛ این نکتهاي است که من بارها و بارها به آن اشاره کردهام. من فکر میکنم، اگر
دسیسههاي سازمانهاي کانادایی، آمریکایی و جهانی یهودي که سالها براي خفه کردن زاندل به شدت تلاش کردند، نبود، او
دیوان محاکمات (به » هرگز به آلمان مسترد نمیشد و هرگز در شرایطی که هماکنون قرار دارد، قرار نمیگرفت. من قبل از جلسات
در حالی به « پل فرم » در تورنتو نیز به این حقیقت اذعان داشتم. بسیار متأسفم که من در آن دادگاه به همراه « اصطلاح) حقوق بشر
نفع ارنست زاندل شهادت دادم که در مقابل ما ارتشی کوچک از وکلا، به نمایندگی از سازمان یهود سعی در خفه کردن و تنبیه
مطرح شده بود، علیه زاندل (Zundelsite.org) ارنست زاندل داشتند. جالب این که آنها به خاطر اظهاراتی که در سایت زاندل
اقامه دعوي کردند، در حالی که این نشریه هنگام انتشار به صورت مکتوب در کانادا، قانونی بود. این مسئله قضیه را مضحکتر
میکند اما این سازمانها، در این مورد خاص، هیچ اشتیاقی به عدالت و انصاف نداشتند. مشخص است که انگیزه آنها از این کار،
عزمی راسخ براي تنبیه و گوشمالی ارنست زاندل بوده است؛ کسی که جرأت نمود سالها علیه قدرت یهود سخن بگوید. متأسفانه
صفحه 12 از 47
بیشتر افراد ترسیدهاند. این که ارنست زاندل هم اکنون در زندان است، حقیقتی رعبآور است. بیشتر مردم نمیخواهند به سرنوشت
ارنست زاندل دچار شوند و حق هم دارند، و این مطلب، اذعان مجددي به خارقالعاده بودن این مرد است ?. بله، کمتر کسی از ما
مطلع شدیم که شما تجمعات و (IHR) « آي، اچ، آر » جرأت قدم گذاشتن در این راه و ایستادگی در آن را دارد. از طریق سایت
واقع در نیویورك تشکیل دادهاید با وجود این (Simon Wiesental Center) « مرکز سیمون وایزنتال » اعتراضاتی در مقابل
همه سازمانهاي یهودي مختلف در این کشور و در جاهاي دیگر جهان، چرا شما مشخصاً علیه این سازمان اعتراض میکنید?؟
یک دلیل عینی آن این است که شعب اصلی سازمانهاي بینالمللی، در نزدیکی آن یعنی در لسآنجلس واقعند؛ دلیل دیگر این
در ترجیح و ترفیع منافع صهیونیسم یهودي بر منافع « اتحادیه مبارزه با افترا » است که این سازمان نیز به اندازه گروههایی همچون
آمریکا و سایر کشورها مجرم و خطرناك است؛ اما تا به حال به اندازه آنها مورد اعتراض قرار نگرفته است ?. اگر ممکن است،
یک معرفی اجمالی از مرکز وایزنتال براي ما ارائه دهید. پشت این تشکیلات کیست؟ چگونه شروع به کار کرد و چه اهداف و
« دین » است که خود را « ماروین هایر » سیاستهایی دارد ?؟ این مرکز در دهه 1970 پایهگذاري شد و ریاست آن بر عهده خاخام
به معنی رئیس کلیسا یا دانشکده] خطاب میکند. او هیچ اعتبارنامه آموزشی یا غیر آن را براي این عنوانی که به خود ] (dean)
داده ندارد. او تنها یک خاخام است نه بیشتر، با این وجود این مرکز بسیار بانفوذ و صاحب قدرت است. این مرکز ادعا میکند که
داراي 300000 عضو و 25 میلیون دلار درآمد سالیانه است. یکی از فضاحتبارترین نکات در مورد این درآمد این است که سالیانه
10 میلیون دلار آن از محل درآمدهاي مالیاتی تأمین میگردد. این درآمد، صرف پیشبرد اهداف این مراکز و سایر سازمانهاي
یک بار مطالب « لس آنجلس » صهیونیست یهودي میشود ?. به نظر میرسد که آنها دوستانی در ردههاي بالا دارند ?. مجله
به چاپ رسانید. این مجله در مورد او نوشت: او مجموعهاي بیسابقه از قانونگذاران، سناتورها، « هایر » روشنگرانهاي در مورد
اعضاي شوراي شهر و حتی هالیوود را گردهم آورده است. او تنها خاخامی است که براي یک فیلم، جایزه آکادمی دریافت کرد.
و نیز رئیسجمهور سابق، رونالد ریگان برخوردارند. رئیسجمهور سابق « آرنولد شوارتزینگر » ، آنان از حمایت فرماندار کالیفرنیا
ایالات متحده، به همراه فرمانداران ایالات مختلف و بسیاري از سناتورها، اسم خود را در زمره حامیان مرکز وایزنتال آوردهاند?.
آنان چهره یک سازمان بشردوستانه را به خود میگیرند اما فعالیتشان اندکی بیش از این است. این طور نیست ?؟ خیلی بیش از
اینها است. هدف واقعی مرکز وایزنتال پیشبرد منافع صهیونیسم یهودي است. هر کسی که یک نظر به وب سایت و نشریه آنان
دیوار » بیندازد، به آسانی خواهد فهمید که بیشتر تلاش آنان صرف پیشبرد منافع اسراییل و یهود میشود ?. آنان از آنچه که
خوانده میشود، حمایت میکنند. این طور نیست ?؟ بله، این واقعاً یک چیز مضحک است. این یک « حائل امنیتی » یا « آپارتاید
است. غیرقانونی « دیوار برلین » حصار عظیم است که در زمینهاي فلسطین اشغالی ساخته شده و در برخی جاها بلندي آن سه برابر
بودن آن توسط دادگاه بینالمللی اعلام شده و سازمان ملل آن را محکوم کرده است؛ اما با این وجود، وایزنتال سنتر از آن حمایت
میکند ?. گفته میشود که وایزنتال سنتر در تعلیم و تربیت کودکان مدرسهاي معمولی نیز دستی دارد و سعی در تحمیل
دیدگاههاي تاریخی و برنامههاي یهودي محور خود به ذهن بیدفاع آنان مینماید ?. درست است. هر روز اتوبوسهایی پر از
کودکان مدرسهاي به وایزنتال سنتر آورده میشوند. یکی از دلایل من براي تصمیم به اعتراض علیه این مرکز، مشاهده معلمی بود
که از دیدن شاگردانش که با وجود تحصیل در یک مدرسه خصوصی کاتولیک، به وایزنتال سنتر آورده میشدند، ناخرسند بود. او
خیلی از چیزها را که بیشتر افراد در مورد سیاستهاي کلی این مرکز میدانند، نمیدانست اما به خاطر اتهامزنیهاي خاخام هایر و
پاپ اعظم در زمان جنگ جهانی دوم - و سایر رهبران کاتولیک در زمان جنگ ناراحت بود. به هر - « پایوس دوازدهم » مرکزش به
حال این معلم، اعتراضی در مدرسه خود ترتیب داد تا والدین را از همکاري با وایزنتال سنتر منصرف کند، اما این مرکز به ترغیب
والدین براي فرستادن کودکانشان به آنجا ادامه میدهد و تقریباً به عنوان شاخهاي از حکومت ایالتی کالیفرنیا عمل میکند ?. آنان
صفحه 13 از 47
روابط نزدیکی نیز با آرنولد شوارتزینگر (فرماندار ایالت کالیفرنیا) دارند. این طور نیست ?؟ بله، گفته میشود پس از کشف این
بوده است، نیم میلیون دلار یا بیشتر به « حزب سوسیالیست ملی » موضوع که پدر شوارتزینگر در زمان جنگ جهانی دوم از اعضاي
این مرکز پرداخته است تا برگه تضمین سلامت خود را از آنان دریافت کند. چند سال پیش، مجلس ایالتی، کمکی معادل پنج
میلیون دلار به این مرکز انجام داد و آن را چنین توجیه کرد: خب، این مرکز پذیراي این همه کودك دبستانی است. یکی از معلمین
در این مورد گفت که ممکن است، هر روز هزاران بچه مدرسهاي به رستورانهاي مک دونالد نیز بروند اما دولت ایالتی کمکی از
بابت ناهار کودکان به مک دونالد نمیکند. در حالی که معلمین از والدین میخواهند که براي مدارس کاغذ و قلم تهیه کنند و
یک کمبود واقعی در بودجه آموزشی ایالت وجود دارد، دادن چنین پولهایی به وایزنتال سنتر واقعاً ظالمانه است. مثالی دیگر از
است که بنا به گفته خودش، در « آنتونیو ویلارگوسا » ، قدرت وایزنتال سنتر، رجزخوانی و خودستایی شهردار کنونی لسآنجلس
زمان حضورش در کنگره ایالتی، توانسته است نقشی اساسی در گرفتن 18 میلیون دلار بودجه براي وایزنتال سنتر ایفا کند. این مرکز
به قدري قدرتمند و صاحب نفوذ است که هر سیاستمداري براي داشتن نقش مؤثر در سیاست کالیفرنیا، باید وفاداري خود را به
آنجا اثبات کند و از آنان براي خود تصدیق بگیرد ?. اگر این کار را نکند، چه اتفاقی پیش میآید ?؟ در این صورت تمام نیروها
علیه او تغییر موضع خواهند داد. آنچه نه تنها در کالیفرنیا بلکه در واشنگتن نیز رخ میدهد، چنین است وایزنتال سنتر و سایر
سازمانهاي مشابه به کاندیداها فشار میآورند تا موضع خود را پیرامون مسائل حائز اهمیت براي یهودیان آمریکا اعلام کنند و اگر
آنان پاسخهاي خوشایندي به این سازمانها ندهند، تنبیه میشوند. از مخالفان آنان حمایت میشود و یا حداقل باید مطمئن بود که
2 درصد از جمعیت آمریکا است?. / بودجهشان براي مبارزات انتخاباتی به زودي ته خواهد کشید ?. و این فشارها از سوي 5
درست است، یعنی این که یهودیان از هر گروه مذهبی و دینی دیگري در آمریکا قدرتمندتر و بانفوذترند و اوضاع سیاسی کشور را
در قبضه دارند. وایزنتال سنتر نقش بسیار مهمی در فساد سیستم سیاسی ما ایفا میکند. پینوشت ?: منبع:
.1 . به نقل از سیاحت غرب، نشریۀ مرکز پژوهشهاي اسلامی سازمان صدا و سیما، ش 28 www.nationalvanguard.org
تاریخدان ونویسنده، ؛Mark Weber
آخرالزمان بر پرده نقرهاي
مهدي جدينیا در جهان ارتباطات مطمئناً بسیاري از وسایل ارتباطی ما دچار تغییرات ساختاري و غیرساختاري میشود. حوزههاي
تولد « سینما » ارتباطی انسانها ساحت هنر است که ساحتی آسمانی زمینی دارد. در تغییراتی که در این ساحت پدید آمد، هنر
و به صورت یک هنر صنعت توانست با سیطره و به کارگیري هنرهاي دیگر جایگاه وسیعی را در « هنر هفتم » یافت. سینما به عنوان
دنیا کسب کند. طبق بررسیهایی که صورت گرفته، کنش انسانی، اغلب محصول دریافتهاي شهودي است تا دریافتهاي
است. تصویر جایگاه ویژهاي در دستگاه فکري و روانی انسان دارد و از این رو اگر ما پنج حس خود « تصویر » عقلانی. عنصر سینما
را پنج دروازة روحمان بدانیم براي ارتباط با پدیدههاي پیرامونی در هر شبانهروز 79 درصد اطلاعاتمان را از چشممان یعنی از طریق
تصویر به دست میآوریم و این همان نقطه اثر سینما است؛ و بهترین حربه براي تأثیر مستقیم آن هم بر روي موضوعی چون
و خوبی و « شر » و « خیر » که حجم عظیمی از ناخودآگاه هر انسان را به صورت خود اختصاص داده است. درگیري « آخرالزمان »
که در سینما « ضدقهرمان » و « قهرمان » . بدي، هستۀ اصلی و جانمایۀ هر قصه و ابزار اصلی داستانپردازي و به تبع آن سینما است
شناخته میشوند، عناصري غیرقابل اجتناب، نه تنها در سینما که در تمام داستانهاي اساطیري (Vellain) « ولاین » و (Hero) « هرو »
به شمار میروند. یکی از مفاهیمی که ناخودآگاه و خودآگاه انسان امروز را فارغ از دغدغههاي روزمره به خود مشغول کرده،
پایان زمان و نبرد نهایی خیر و شري است که بشر از سالهاي کهن به آن اهتمام داشته و آن قهرمان و ضدقهرمان نهایی است. سینما
صفحه 14 از 47
به عنوان مدرنترین کارخانه رؤیاپردازي، خیلی زود به این اصل اولیه قصهگویی متوسل شد و تولد نوعی خاص از سینما و گسترش
و توسعه آن به عنوان یک صنعت و تجارت، مرهون این اصل است. واقعیت این است که سینما امروزه به عنوان یکی از ابزارهاي
چشمگیر در توسعه تمدن مادي درآمده است. سینما به دلیل جذابیتهاي ظاهري و فریبنده فراوان و کارکردهاي عینی و مؤثر آن،
مورد توجه عوام و خواص قرار گرفته است. برخی غرق شکوه مادي آن شدهاند که بیشتر مردم جهان راتشکیل میدهند و عدة
اندکی متأملانه با آن برخورد میکنند. قطعاً توجه به این نکته در خصوص مطالعۀ علمی و تمرکز بر مسئله آخرالزمان تأثیر مهمی در
نبرد » این روند دارد. مسئله دیگر زمینههاي فلسفی و فکري و مبادي مادي یا ماوراءالطبیعی رسانهها، به خصوص سینما، و فنون
آن است که سهم بسزایی در تصمیمگیريهاي خرد و کلان رسانهاي دارد. از آنجایی که براي « عملیات روانی » و « سایبرنتیک
ساخت این گونه فیلمها هزینههاي نجومی و تلاشها و تخصصهاي گوناگون به کار گرفته میشود. سینماي هالیوود همواره غرب
و نشانهها و نمادهاي جامعه غربی و شخصیتهاي متأثر از فرهنگ غربی و همه مظاهري که به نوعی متأثر از جامعۀ سفیدپوستان
هاست را مظاهري از بخش سفید و نیروهاي خیر داستانپردازي خود قلمداد « انگلوساکسون » اروپایی و امریکایی و به خصوص
میکند و هرآنچه در مقابل آن قرار میگیرد جزو عناصر سیاه و شر به حساب میآورد. در یک نگاه کلی از منظر آنها هرآنچه در
فرودست آنها قرار نگیرد، در مقابل آها تعبیر خواهد شد. این همان دیدگاهی است که امروز در گفتوگوهاي سیاسی دولتمردان
آمریکایی دیده میشود. در دوران جنگ سرد بعد از جنگ جهانی دوم، سینماي نوظهور به قضیۀ آخرالزمان رویکردي مبسوط
نشان داد و با تلاش متمرکز بر دو هویت دولت نازیسم و پس از آن اردوگاه شرق سیاسی با محوریت دولت شروري، بخش
عمدهاي از آثار هالیوود و اروپاي غربی ناظر به این قضیه شد. با فروپاشی اردوگاه شرق و ابرقدرت شوروي عملیات راهبردي تقابل
با تمدن و تفکر اسلام انقلابی مورد توجه قرار گرفت و نوعی خاص از رویکرد به مسئله آخرالزمان مورد توجه قرار گرفت؛ در
حالی که در خلال این رویکرد، اصولی خاص نیز به صورت پیدا و پنهان مورد توجه قرار گرفتند. در این خصوص سینماي هالیوود
در دنیاي رسانهاي غرب در ترسیم جایگاه خود در تضاد خیر و شر دچار تردید و شک، پنهانکاري انحراف نشده و همیشه خود را
مظهر خیر و سفیدي و دیگران را مظهر شر و سیاهی قلمداد کرده و میکند. موضوعی دیگر که جا دارد به آن اشاره شود، پرداخت
جدي و همیشگی نسبی نسبت به اخلاق و دین، امور انسانی و اجتماعی میآید؛ یعنی نسبت خیر و شر در مراتب مختلف معنا
مییابد. موضوع مهمی که همواره دستمایه آغاز داستان است، ایجاد جو ناامنی و اضطراب و وحشت (ترور) که مقدمهاي براي
پذیرش قدرت برتر و حاکمیت خشن و بیرحمانه است. این اتفاق یکی از سرفصلهاي راهبرد فرهنگی است که در بعضی از این
فردا چگونه به » « نوستر آداموس » فیلمها دنیا به پایان خود میرسد و چیزي جز انهدام گسترده و نابودي نسل بشر باقی نمیماند. فیلم
نمونهاي از این فیلمها هستند؛ (the dey after) « روز بعد » و (The man how saw tomarrow) « بشر نگاه خواهد شد
در حالی که در بعضی دیگر افرادي باقی میمانند که در تلاش زندگی دوباره به تجدید تلاش و ایجاد حکومت صهیونیستی
هالیوود با ساخت این فیلمها قصد دارد ترس و .« آرماگدون » و « روز استقلال » ،« نبرد آخر » ،« حکومت آتش » میپردازند؛ مانند فیلم
وحشت ناشناخته و هولناك و عظیمی را در دیدگان مخاطب ساده و بیدفاع خود ماندگار سازد تا تعابیر اصلی آخرالزمانی ناشی از
کتب غیرآسمانی مانند تلمود را به خورد مخاطب دهد. نکته دیگر که در این خصوص مطرح است، استمرار فیلمسازي در ژانرها و
گونههاي مختلف سینمایی اعم از عاطفی، رمانتیک، کمدي، حماسی، حادثهاي، سیاسی، جنگی، تخیلی، کودك و نیز در قالبهاي
انیمیشن، بازي رایانهاي و غیره سود میجوید و از همه ظرفیتهاي انسانی هم استفاده میکند. این شگرد انبوهسازي در برخی اوقات
که فیلمی صددرصد آخرالزمانی « فینچر » « هفت دیوید » بسیار کارساز است و در یک دوره زمانی کاملًا عملیاتی مینماید. در فیلم
است، کارگردان با مطرح کردن هفت گناه مشهور مسیحیت و یهودیت فرجامی تلخ را مطرح میکند که به عزا نشستن انسان و
مصیبتوارگی زندگی انسان معاصر را ترسیم میکند، مضاف بر اینکه عنصر روایت باعث تمرکز در موضوع نیز میشود. حقیقت
صفحه 15 از 47
این است که مسئلۀ حضور منجی، نحوه پرداخت آن و مسئله آخرالزمان، بلایا و مصیبتهاي قبل از ظهور ... جنگ در لابهلاي آن
که منجی خویش میداند، سوار بر اسب « ویشنو » کالکی را به عنوان دهمین تجلی « هندو » متجلی است؛ به گونهاي که حتی دین
سپید و با شمشیري آخته تصور میکند که جهان را دچار محنت شده است، نجات میدهد. این همان نقطه کشش است که تمام
مخاطبان را جذب میکند و وقتی سینما با ارائه تصویر با تأکید بر نقاط روشن ذهنی مخاطبان، سایر نقاط مبهم را نیز روشن و تصویر
مورد نظر را حقنه میکند و آن اسطوره منجی غربی یا انتظار در تفکر غربی در صهیونیزم مسیحی را به تماشاچیهاي میلیونی تزریق
باز « نئو » منجی، هویت صهیونیزم مسیحی را دارد؛ یعنی تلفیق صهیونیزم را با مسیحیت دارید. چون « ماتریکس » میکند. مثلًا در فیلم
مخاطب به آرمانهاي یهودي نزدیک میشود و فیلم « آرماگدون » همان صهیون است و در فیلمهایی مثل « زایان » تولید مسیحیت و
در حقیقت با یک نوع آخرالزمان کاملًا آمریکایی روبهروست. واقعیت این است که سینماي امروز بسیار ملهم از « روز استقلال »
الهام گرفته است و از این « برخورد تمدنها » و « پایان تاریخ » اندیشههاي فلسفی است که نظریههاي مطرح شده در جهان معاصر مثل
رو مسئله منجی بسیار کمرنگ و بحث فرجام تاریخ پررنگتر شده است؛ در حالی که گرایش به این فیلمها نیز افزایش یافته است و
عجیب این که از 22 فیلم برتري که از سال 1995 تا 2004 انتخاب شدهاند، 19 فیلم به نحوي به آخرالزمان ربط دارد. از جمله این
است. در این فیلم جنگ خیر و شر مطرح است. این فیلم قوي از یک کارگردان ونزوئلایی است و « ارباب حلقهها » فیلمها فیلم
« جیمز کامرون » یعنی « ترمیناتور 2 » عجیب اینکه نحوه پرداخت جنگ خیر و شر در این فیلم همان رویکردي است که کارگردان
دارد. نحوه جنگ خیر و شر، سلاحها و انسانها در این فیلم متعارف نیستند. تصاویر این فیلم شبیه همان مفهومهاي انتظاري است
هم مسئله فرجام و هم نحوه « ارباب حلقهها » که متون اسطورهاي و یا در متون مذهبی در جنگ آخرالزمان بیان شده است. در
پرداخت به آن فرجام به نحوي بیان جنگ آخرالزمان است؛ یعنی به شدت با آن جریانهاي اسطورهاي که پیرامون نبردهاي خیر و
شر داریم، مشابه است، این در حالی است که مفاهیم چندي در قالب واقعیت به خورد مخاطبان داده میشود که از جمله آنها
مفاهیم پیچیده ماتریالیسم دینی است که در زیر به برخی از گرایشهاي ارائه شده اشاره میکنیم. دئیسم (طبیعت خودکار) در این
تئوري، انسان هوشمند دستگاهی را خلق کرده که با درایت و انتظام قدرتهاي درونی خویش، خالق خود را به کناري نهاده و حتی
و درونی، خود را حفظ و حراست میکند. توضیح این که در بین فلاسفه باستان، دو « لوگوسی » او را بردة خود کرده است و با عقل
درون » است و دومی را بیشتر معادل عقل « عقل مستقل » اولی بیرون از نظام معادل ؛« لوگوس » و « نوس » ؛ نوع عقل مطرح بود
ترجمه میکنند. البته در تفکرات تورات محرف هم شاهدیم که خداي این تفکر ضعفهاي زیادي دارد « قانون درونی » و « سیستمی
و از آفریدههاي خود هم میترسد. آگوست کنت میگوید: در مکتب دئیسم، خدا خالق بوده، ولی به دلیل کوتاهی دست او از
هرگونه تصرف و اعمال نظر، بایسته سمت پروردگار نیست. و این دقیقاً به همان اندیشه انحرافی یاد شده اشاره دارد. در واقع این
اندیشه خدا را فقط ناظم میداند، نه خالق در حالیکه اگر او را فقط ناظم هم بدانیم، در نظام عظیم خلقت، ناظم هم نمیتواند
ساعت را کوك کند و دنبال کار خود برود؛ کوك ساعت پس از مدتی تمام میشود. اومانیسم (انسان محوري) در عمده این
باور به » فیلمها، انسان خالق و سازنده است و تقریباً هیچ صحبتی از خدا نمیشود، تمام گفتوگوهاي شخصیتها هم بر اساس
است و حتی منجی را هم خود انسانها برمیگزینند. این نوع پیشبرد داستان برگرفته از « ایمان به قابلیتهاي خود » و « خود
جسمانگاري خدا و تشابه خدا بر انسان در تورات است که در فرهنگ غرب، تأثیر فراوانی داشته است. قبول این خدا در واقع
ماتریالیسم و بیخدایی است. در بسیاري از فیلمها، بشر با تکیه بر عقل معیشتاندیش و ابزاري خویش و زور بازو و اسلحه، که
علوم سیانتیستی و تجربی هستند، به مقابله با شرّ بر میخیزد و پیروز میدان است و هیچ خبري از خدا نیست. سکولاریسم (عرفانهاي
« اومانیستی » اومانیستی) به تصریح بسیاري از منتقدان، فیلمهاي امروز به نوعی متأثر از نوعی عرفان بودایی هندویی ممزوج با مبانی
است. در فیلمهاي آخرالزمانی امروز، فضاي عرفانی الهی، حماسی و دینی، بسیار دور است و در سطح بسیار نازلی و در جهت
صفحه 16 از 47
و ظلم ستیز را « معنویت خدا محور » رسیدن به اهداف عملی و پراگماتیستی به کار رفته است. این عرفان سکولار هیچگاه رنگ
ندارد. جبرگرایی و تقدیرگرایی جبرگرایی یکی از مهمترین محورهاي فیلمهاي آخرالزمانی است؛ به نوعی که انسانها و
مجبورند همانگونه که به ذهنشان القا میکنند، بیندیشند و راه بروند و تعامل کنند و هیچ ارادهاي ندارند که برخلاف « کاراکترها »
آن عمل کنند؛ در حالی که در ادیان الهی این موضوع مورد ردّ و اعتراض است. یهودیان صهیونیست در توجیه جنایات خود در
فلطین میگویند: چون تقدیر است ما به سرزمین مادري موعود خویش بازگردیم و خداي قومی ما (یهود) چنین خواسته است،
فلسطینیها را میکشیم و آواره میکنیم تا به تقدیر خود برسیم. متأسفانه این باور در بسیاري از آثار هالیوود خودنمایی میکند.
وابستگی به فناوري امروز بر خلاف آنچه در باب آخرالزمان مبنی بر تغییر اصول و قواعد حاکم بر دنیا بیان میشود، بسیاري از
فیلمهاي آخرالزمانی هالیوود سرشار از وابستگی انسان معاصر به فناوري موجود است. در این فیلمها بدون تلفن و رایانه نمیتوان با
خط تلفن، دالانی براي عبور از زمان به فضاي خارج از آن تصویر میشود. این « ماتریکس » یکدیگر ارتباط برقرار کرد؛ مثلًا در فیلم
فیلم برخی انسانها را اسیر و در بند فناوري ماتریکس نمایش میدهد، ولی متأسفانه راهکار برون رفت از این معضل را هم به
صورت اشتباه و مادي تعریف میکند و زندگی بدون ماشین را محال میداند. پینوشت ?: برگرفته از: روزنامۀ جام جم، ویژهنامۀ
. نیمۀ شعبان 1384
سرانجام